
مروی است که حجاج بن یوسف، وقتی امام زین العابدین(علیه السلام) را در بغداد حبس کرده بود، مردی دیگر نیز در زندان بود. شبی آن مرد به یاد فرزندان خود بسیار گریست. حضرت از نور باطن دانست که گریه او از چیست. چون از نماز فارغ شدند و از شب، نیمه بگذشت امام زین العابدین(علیه السلام) بدو فرمود: می خواهی که به خانه خود روی و عیال و فرزندان خود را ببینی؟
آن مرد را بعد از استماع این سخن، گریه غالب شده، جواب نتوانست داد. آن حضرت فرمود: دست به من ده و چشم بر هم نه. آن مرد دست به دست آن حضرت داد و چشم بر هم نهاد. بعد از لمحه ای، حضرت فرمود: چشم بگشا. چون چشم بگشود، خود را در خانه خود دید. حضرت فرمود: برو عیال و فرزندان خود را ببین و عهد، تازه کن و احوال طفلان خود معلوم کرده، بیا.
آن مرد به خانه رفته و فرزندان و اهلبیت خود را بدید و ایشان احوال امام سجاد(علیه السلام) را پرسیدند. چون احوال آن حضرت را بیان نمود، به گریه و زاری افتادند و می گریستند. چون گریه و زاری ایشان را بدید، بیرون آمد و به خدمت حضرت سجاد(علیه السلام) رسید.
آن حضرت، دستش بگرفت و فرمود: چشم بگشا. چون چشم خود گشود، خود را در بغداد، در اندرون زندان دید.
مروی است که در آن ایام امام سجاد(علیه السلام) هجده ساله بود و در دوازده سالگی، علمای زمان را درس می داد و آداب شریعت، تعلیم می فرمود.
شفای بیمار با دعای امام سجاد علیه السلام
حضرت علی بن الحسین علیه السلام نسبت به خانمی به نام «حبابه والبیه» دو کرامت عجیب:
1- « حبابه والبیه » می گوید: به حضرت علی بن الحسین (علیه السلام) وارد شدم و در صورتم ( برص؛ پیسی ) عارض شده بود، حضرت دستش را بر آن گذاشت و به طور کلی از بین رفت. سپس فرمود: ای حبابه در پیروان ابراهیم غیر از ما و شیعیان ما از این مرض بهبودی نمی یابند.
2- امام باقر علیه السلام فرمودند: حضرت علی بن الحسین (علیه السلام) برای « حبابه والبیه » دعا کردند و در پرتو دعای حضرت خداوند جوانی او را به او برگرداند و با انگشتان به او اشاره نمودند و در همان لحظه حائض گردید. و در آن موقع او یکصد و سیزده سال از عمرش می گذشت.
این دعای مستجاب و این اشاره الهی و تصرف در تکوین نشانه مقام ولایه الهی حضرت سجاد (علیه السلام) است.
« حبابه والبیه » می گوید: به حضرت علی بن الحسین (علیه السلام) وارد شدم و در صورتم ( برص؛ پیسی ) عارض شده بود، حضرت دستش را بر آن گذاشت و به طور کلی از بین رفت. سپس فرمود: ای حبابه در پیروان ابراهیم غیر از ما و شیعیان ما از این مرض بهبودی نمی یابند
از قرآن مجید نیز در زمینه مکالمه دو ملک که برای عذاب قوم «لوط» آمده بودند و قبل از آن در منزل حضرت ابراهیم(علیه السلام) میهمان شدند و به خانم او مژده فرزندار شدن دادند، خانم حضرتکه اساساً نازا و بسیار پیر بود با تعجب گفت آیا من بچه دار می شوم در حالیکه خود نازا و پیره زن هستم و شوهرم هم پیرمرد است؟! آنها گفتند آیا تو از امر الهی تعجب می کنی ؟! «و امرتُه قائمه فضحکت فبشر ناها باسحق و من و راء اسحق یعقوب _ قالت یا ویلتی ءاله و انا عجوز و هذا بعلی ان هذا لشی عجیب _ قالو تعجبین من امر الله. . . » (73 / 71)
در بعضی از روایات آمده است که « فضحکت » به معنای « حاضت » هست در همان لحظه خانم حیض شد. بنابر این هر گاه امر الهی به موضوعی تعلق بگیرد آن محقق خواهد شد. « انما امره الی اله اذا اراد شیئاً ان یقول له کن فیکون» (82 / یس )
یعنی هر آینه چون به چیزی اراده فرماید، کارش این بس که می گوید: باش پس اولیاء الهی نیز مظهر و تجلی امر الهی هستند و اراده الهی از کانال وجود آنها به منصه ظهور می رسد.
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
پنج درس آموزنده و سعادت بخش از امام سجاد(ع)
۱ – مرحوم قطب الدّین راوندى در کتاب خود آورده است :امام سجّاد صلوات اللّه علیه چون نماز صبح را به جا مى آورد؛ در جایگاه خود مى نشست و دعا مى خواند تا موقعى که خورشید طلوع نماید؛ و پس از طلوع خورشید، دو رکعت نماز براى سلامتى خود و افراد خانواده اش مى خواند و سپس مختصرى مى خوابید.
و چون از خواب بیدار مى شد، دندان هاى خود را مسواک مى نمود و بعد از آن مشغول صرف صبحانه مى گردید.(۵۴)
۲ – مرحوم کلینى ، به نقل از حضرت صادق آل محمّد علیهم السّلام حکایت فرماید:هرگاه یکى از دامادهاى امام سجّاد علیه السّلام داخل منزل وى مى گردید و بر حضرتش وارد مى شد، امام سجّاد علیه السّلام عباى خود را از دوش بر مى گرفت و براى او پهن مى نمود تا روى آن بنشیند.
و سپس به داماد خود مى فرمود: خوش آمدى ، که تو هم تأمین کننده هزینه هاى خانواده خود و هم ، نگه دارنده ناموس خود از شرّ هواهاى نفسانى و اجانب هستى .(۵۵)
۳ – روزى امام سجّاد علیه السّلام مشغول خوندن نماز بود، که در بین نماز عباى آن حضرت از روى شانه اش افتاد و حضرت بدون کمترین توجّهى نسبت به آن ، با همان حالت به نماز خود ادامه داد.
چون از نماز فارغ شد یکى از اصحاب آن حضرت جلو آمد و اظهار داشت : یاابن رسول اللّه ! چرا هنگامى که عبا از روى شانه شما افتاد، بدون توجّه به آن ، به نماز خود ادامه دادى !؟
امام علیه السّلام فرمود: این چه اعتراضى است که مطرح مى کنى !؟
آیا مى دانى من در حال نماز، در مقابل چه کسى قرار داشتم ؛ و با چه کسى سخن مى گفتم ؟
آیا توجّه ندارى ، هر مقدارى که از نماز با خلوص و توجّه کامل به خداوند متعال باشد به همان مقدار مقبول درگاه الهى قرار مى گیرد.
آن شخص گفت : پس واى بر حال ما، که بیچاره هستیم .
و حضرت فرمود: از لطف و رحمت پروردگار مهربان ناامید نباشید، چون خداوند متعال به وسیله نمازهاى نافله ، نواقص نماز را تکمیل و جبران مى نماید.(۵۶)
۴ – روزى شخصى حضرت سجّاد علیه السّلام را تعریف و تمجید کرد واظهار علاقه شدیدى نسبت به آن حضرت داشت .
امام علیه السّلام فرمود: خداوندا، به تو پناه مى برم از این که مبادا دیگران مرا دوست بدارند، در حالى که تو مرا دشمن داشته باشى .
همچنین حکایت کره اند:روزى که عید عرفه بود، آن حضرت از محلّى عبور مى نمود، عدّه اى را مشاهده کرد که در حال گدائى بودند و از این و آن تقاضاى کمک مى کردند.
حضرت با حالت تعجّب به آن ها نگاهى نمود و فرمود: واى بر شما، که در مثل چنین روزى – روز عرفه – از غیر خداوند متعال ، کمک مى طلبید و چشم امید به دیگران بسته اید.(۵۷)
۵ – مرحوم کلینى رحمه اللّه علیه در کتاب شریف کافى آورده است :
شخصى به نام سعید بن مسیّب حکایت کند:روزى به محضر مبارک امام سجّاد علىّ بن الحسین علیهماالسّلام وارد شدم در حالتى که آن حضرت مشغول خواندن نماز بود، پس چون نماز خود را به پایان رساند، شخصى درب خانه را زد.
حضرت فرمود: سائلى – گدائى – آمده است و تقاضاى کمک دارد، او را ناامید مگردانید.(۵۸)
پی نوشتها:
۵۴- اعلام الورى ۲۹۷؛ کشف الغمه ۲/۲۸۶؛ اعیان الشیعه ۱/۶۳۰٫
۵۵- طبقات ابن سعد ۵/۱۵۶٫
۵۶- تاریخ آل محمد ۱۲۷؛ تاریخ گزیده ۲۰۳٫
۵۷- ارشاد ۲/۱۵۴٫
۵۸- اعلام الوردى ۲۹۷؛ کشف اغمه ۲/۲۸۴؛ فصول المهمه ۲۰۹؛ نور البصار۱۴7
+ نوشته شده در شنبه پنجم اسفند ۱۳۹۶ ساعت 16:26 توسط رسول خلیلی
|