بناهای تاریخی شهرخوی وتوضیح هرکدام ازآنها

 قلعه خوي: در سال 1171 با كمك محمدحسن خان قاجار ديوارهاي آن تعمير گرديد. در سال 1227 نيز به دستور عباس ميرزا برج و باروئي بر آن ساخته شد. ديوان خانه و ارك احمدخان دنبلي در شمال قلعه و نزديك به دروازه چورس بود كه در دوره قاجار خراب شده بود بجاي آن كلانتري، دبيرستان دخترانه و پسرانه،  اداره دارائي خوي، اداره ثبت اسناد و اداره پست فعلي ساخته شده است. عمارتهاي دنبلي ها از همان نقطه تا مدخل بازار ادامه داشت. بعد از ارك احمدخان ابتدا خانه شهبازخان و بعد از آن حمام نجفقلي خان بود كه بعدا"  حمام مرمر ناميده مي شد بعد از آن باغي بوده كه شهرداري فعلي و مسجد شاه سابق در آن ساخته شده.

مسجد و حمام مطلب خان:    اين مسجد و حمامي كه در كنار آن ساخته شده يادگار مطلب خان پسر امير جمشيد سلطان دنبلي حاكم مرند و نواده حاجي بيگ سلطان دنبلي است كه در دوره قاجاريه بازسازي گرديده است.  اين مسجد باستاني در مركز شهر و در كنار خيابان طالقاني و به فاصله  حدود 30 متري بازار قديمي خوي قرار گرفته و با توجّه به شواهد معماري و نظر كارشناسان سازمان ميراث فرهنگي، ساختمان اوليّه مسجد منسوب به دوره ايلخاني بوده و بعدها به سبب سوانح طبيعي و يا دلايل ديگر  تخريب و احتمالاً در دوره قاجار مجدداً بناي كنوني بر روي بناي قبلي ساخته شده است. متأسفانه اين مسجد باستاني كه به فرم تكيه دولت تهران ساخته شده، فاقد  هر گونه كتيبه و سنگ نوشته مي باشد .مرحوم حاجي مطلّب خان در ساخت این مسجد بنائي مرتفع با مخارجي زياد  پیاده كرده، آن هم چون ناقص مانده خراب گرديده است. مشهور است كه مطلّب خان ارباب يكانات بود و آنجا را فروخته بود، تا مسجد را بسازد.  اين بنا از يك شبستان بزرگ و روباز، با نقشه مربّع كه دور تا دور آن حجرات دوطبقه و شاه نشين هاي رفيع و ايواني عظيم، كه در حال حاضر سقف پوششي آن فروريخته، تشكيل شده و داراي صحن نسبتاً بزرگي است. ساختمان مسجد طوري ساخته شده، كه احتمال وجود سقف گنبدي با دهانه و ديوارهاي فعلي، بعيد به نظر مي رسد، اين بنا بيشتر شباهت به تكايا و حسينيه ها دارد. شايد يك مسجد تابستاني بوده و در زمان اوليّه سقف پوششي داشته كه در وقت بازسازي نتوانسته اند، اين كار را انجام دهند و افراد مسنّ سينه به سينه نقل مي كنند كه مرگ نابهنگام مطلّب خان، ساختمان اين مسجد را نيمه تمام گذاشت.  مصالح به كار رفته در بناي مسجد، از پي به بعد، همه از آجر مي باشد و جبهه بيروني و دروني مسجد فاقد هر نوع تزئينات مي باشد، فقط در قسمت فوقاني شاه نشين بالاي محراب و ورودي شبستان با مقرنس هاي درشت گچي آراسته شده است. قسمت هاي داخلي ايوان و طرفين ورودي آن، در آجر چيني با پس و پيش آوردن آجر ها فرم خاصّي بدان داده اند. امكان دارد، اين آجر چيني براي جاسازي تزئينات بوده كه ناتمام مانده است. آنچه مشخص است، اينست كه ساختمان مسجد به مرور زمان دستخوش تغيير و تحوّلاتي شده، زيرا ايوان مسجد داراي پوشش بوده كه بقاياي آن نيز بر جاي مانده، بنابراين ساختمان اصلي شبستان نيز در اصل داراي سقف بوده كه بر اثر تغييرات بعدي به اين حالت بازسازي شده،  نتوانسته يا نخواسته اند كه سقف بر آن درست كنند.  اين بنا يكي از آثار و ابنيه هاي با ارزش استان آذربايجان غربي بوده، بلكه در نوع خود در سطح كشور بي نظير مي باشد و از ديگر قسمت هاي قابل توجّه آن، كانالي است كه در كناره ديوارهاي آن، براي گرفتن رطوبت به وجود آورده اند و اين مورد نيز، مهارت و استاد كاري سازندگان اين بناها را مي رساند.سازمان ميراث استان پروژه بازسازي آن را در دست اجرا دارد.

   مسجد ملاحسن: در مركز شهرستان خوي، مسجدي كهن با مناري استوار، مشهور به مسجد ملاّ حسن واقع شده ، كه در ضلع جنوبي خيابان انقلاب تقريبا" روبروي مسجد قديمي سيّد الشهداء(ع) مابين ميدان نمك (دوز ميداني) و دوشابچي بازار قرار گرفته است. با توجّه به اسناد و مدارك موجود، اين مسجد در سال 1216 ﻫ .ق. توسّط حاج آقا حسني، فرزند ملاّ حسن شيخ الاسلام، به نام وي ساخته شد، كه بعدها مدرسه حاج آقا حسين امام جمعه، چسبيده به اين مسجد بنا گرديد. اعتماد السّلطنه، ساختمان اين مسجد را به ملاّ حسن، نسبت مي دهد و چنين مي نويسد:  (( مسجدي است كه مرحوم ملاّ حسن شيخ الاسلام ساخته و به دست مرحوم حاجي آقا حسين امام جمعه بود، بعد از آن، در دست اولاد آن مرحوم مانده است، اين مسجد قريب الانهدام بود، سال گذشته كه سنه 1296 ﻫ . ق باشد، حاجي ابراهيم تاجر آن را از بيخ كنده با گچ و آجر و ستون سنگ،  زياد محكم و خوب مجددا" بنا نمود، مدرسه سيّد در جنب اين مسجد است.)) مسجد ملاّ حسن، در اواخر قرن سيزده قمري با زلزله دچار ويراني گرديده در حدود سال 1296 ﻫ . ق. حاجي ابراهيم تاجر از بازاريان نيك نام و خيّر شهرستان خوي، آن را از بيخ و بن بركند و با ستون هاي سنگي و گنبد هاي متعدّد از نو بنا كرد. ورودي اصلي  اين مسجد با يك هشتي به شبستاني با دو رديف ستون سنگي تراشيده شده به فرم هشت ضلعي ختم مي شود.12 طاق گنبدي شكل در طرح ها و شكل هاي مختلف، ويژگي منحصر بفرد اين مسجد است. تزئينات بنا در نوع آجرچيني گنبدها و سقف شبستان و در طرحها و مدلهاي مختلف بسيار هنرمندانه است. محراب مسجد نيز با  كاشي‌هاي مزين به آيات قرآن تزئين گرديده است كه در نوع خود جالب توجه است. در ضلع شرقي ورودي مسجد، مناري آجري نسبتا" مرتفعي قرار گرفته است، تزئينات و آرايش هاي چشمگير اين بنا، در نوع آجر چيني گنبدهاي سقفي پوششي سالن شبستان مسجد خلاصه مي شود، كه در نوع خود بي نظير است. كتيبه اي در طبقه دوّم دالان  ورودي، در تاريخ بناي ساختمان مسجد وجود دارد. ملاحسن همان شخصي است كه بعد از ترور احمدخان شهيد در حالي كه وحشت سراسر شهر را گرفته بود بدون ترس از قاتلين و امراي قاجار جنازه وي را در امامزاده خوي دفن نمود. بعدا"ً حسينقلي خان جنازه احمدخان را به سامره فرستاد.

 مسجد سيدالشهداء : مسجد سيّد الشهداء(ع)، در بخش مركزي شهرخوي، در ضلع شمالي خيابان انقلاب و در داخل بافت قديمي شهر و تقريبا" روبروي بازار  قرار دارد. ساختمان اين مسجد به دوره قاجار مربوط است. در مورد ساختمان اين بنا مي نويسند : (( حسين خان دنبلي حجرات را به جهت قور خانه درست مي كرده، بعد چون فتحعلي شاه مطلع گرديده و محض اخفاي امر تبديل به مسجد و مدرسه نموده كه آن هم ناقص مانده بود.)) بناي مسجد سيّد الشهداء(ع) را به موجب روايت محلّي، احمد خان دنبلي، پي ريزي كرده و حسين خان، نيت تكميل آن را داشت و دو مدرسه در شرق و غرب آن پيش بيني شده بود و طبقه اوّل يكي از آنها ساخته شده بود، امّا با اينكه مصالح لازم، از سنگ و آجر در محل كار آماده شده بود.ولي نا تمام ماند. اعتماد السّلطنه، در بناي اين مسجد مي نويسد: (( مسجدي است كه مرحوم حسين خان دنبلي (باني مسجد خان) به اسم خاقان خلد آشيان(فتحعلي شاه) ساخته و معروف به مسجد شاه است،  بنائي بسيار عالي، امّا ناقص مانده و خراب شده.)). به علّت انقراض دنبلي ها، ساختمان آن انجام نگرفت و خرابه هاي آن محل خاكروبه و زباله گرديد،تا اينكه در 1317 ﻫ . ق به كوشش حاجي ميرزا يحيي، امام جمعه و آقا شيخ علي محلّه اي، با وجوهي كه از مردم جمع آوري شد، ساختمان آن انجام و مسجد جمعه ناميده  شد.  هنگام ساختمان مسجد، از زير خاك، سوراخي گشاده شد، مشتمل بر گنبد و پلّه هايي از سنگ تراشيده و حوضي ميان گنبد، هر چه خواستند آن سنگ ها را جابجا كنند ممكن نشد، ناچار به همان صورتي كه بوده با خاك و خاشاك پر كردند. كه اين مطلّب يادآور سابقه شهركهن خوي مي باشد. بناي مسجد سيّد الشهداء، در ضلع جنوبي باغي بزرگ از آن دنبلي ها كه ارك حكومتي نيز در آن قرار داشت و توسّط لوله هاي سفالي آب لوله كشي را از وسط بازار عبور داده و به اين باغ رسانده بودند، ساخته شده بود و بعد ها ساختمان شهرداري و مخابرات را در آن ايجاد كردند. ساختمان در ضلع شمالي خيابان انقلاب خوي قرار دارد و ورودي آن از پياده رو همان خيابان منشعب و حدود 60 سانتي متر از پياده رو پائين تر است و خيابان انقلاب حدّ فاصل بازار قديمي و مسجد محسوب مي شود. در ساختمان آن مخصوصا" در گنبد پوششي صحن و راهروي ورودي از نظر آجر كاري، دقّت و ظرافت خاصّي به كار رفته است. لوحه اي مبني بر تعمير مسجد توسّط امام جمعه، بردالان مسجد نصب شده است كه تاريخ آن 1326 ﻫ .ق را نشان مي دهد. تزئينات عمده آن، آجر كاري هاي بسيار زيبا با طرح لوزي مدوّر، ستاره و رسم هندسي  مي باشد، كه شباهت زيادي با تزئينات آجري مسجد ملاّحسن، كه در طرف ديگر خيابان واقع شده است، دارد و به نظر مي رسد كه اين دو مسجد همزمان با هم ساخته شده اند و شايد معمارشان نيز يك نفر بوده است. مسجد سيّدالشهدا، شامل شبستاني كه داراي سه فرش انداز و يك راهرو ورودي ميباشد،در ضلع شمالي شبستان، به طرف صحن با شش طاق نماي بزرگ قوسي جناغي و يك طاق نما مربوط به دالان ورودي و بقيّه پنجره هاي شبستان مي باشد. دالان ورودي داراي سه گنبد پوششي نسبتاَ طولاني مي باشد. سالن مسجد حدود 40 سانتي متر از سطح دالان پايين تر است، كه با احتساب فاصله 60 سانتي متر دالان تا كف خيابان، صحن مسجد به فاصله يك متري از خيابان قرار دارد. در ساختمان مسجد از دو نوع مصالح استفاده شده، تا ارتفاع 60 سانتي متر از سنگ و از اين قسمت به بعد با آجر ساخته شده است. داراي تزئينات آجري در گنبد و سقف و گوشواره ها با طرح لوزي مدوّر، ستاره و رسم تزئين هاي هندسي مي باشد، اين مسجد داراي 8 ستون تراشيده سنگي و 15 طاق گنبدي شكل دارد،اين مسجد داراي حياط بزرگي است كه حوض نوسازي نسبتا بزرگ در وسط آن قرار گرفته است. در سنگ نوشته اي كه در انتهاي دالان ورودي مسجد نصب شده، تاريخ بناي آنرا((يا غفور و ودود)) بيان كرده، كه با احتساب حروف ابجد، برابر 1323 ﻫ . ق مي باشد و تاريخ خود سنگ نوشته، اوّل رمضان 1327 ﻫ . ق را نشان مي دهد. اين مسجد از مساجد آباد و قابل استفاده شهرستان خوي بوده واز طرف مردم مسلمان شهر مراقبت هايي انجام مي گيرد كه اين مراقبت ها در حفظ و نگهداري بنا تأثير به سزايي دارد و در مراسم مختلف مذهبي از اهمّيّت ويژه اي  برخوردار است. بنا به اعلام اداره ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري شهرستان خوي، اخيرا به دنبال پي‌‏كني ديوارهاي حياط مسجد سيدالشهداي خوي، يك قطعه فواره آب سنگي متعلق به دوره قاجار به طول 120 سانتيمتر كشف شد. در چهار گوشه فواره سنگي، چهار چهره انسان (مهر آفتاب) حكاكي شده و يك گل هشت پر بر سطح آن نقش بسته است. پايين فواره به صورت چهار وجهي براي نگهداشتن فواره تعبيه شده كه زيبايي خاصي به اين فواره بخشيده است. اين اثر تاريخي براي نگهداري به گنجينه ميراث فرهنگي و گردشگري خوي انتقال يافته است. ناگفته نماند كه محل مسجد سيدالشهداء خوي قبلا بخشي از ارگ حكومتي امير احمدخان دنبلي بوده است.

پل خاتون:  در سه كيلو متري جنوب شهرستان خوي بر روي رود خانه قطور و در راستاي جادّه خوي به اروميّه پلي كهن وجود دارد، كه در زبان مردم و اسناد و مدارك موجود به نام پل خاتون معروف است، اين پل داراي پايه ها و موج شكن هايي به شكل پشت ماهي از سنگ هاي نسبتا" بزرگ و منظم با ملاط ماسه و آهك ساخته شده است، در قسمت فوقاني پل، آجر به كار رفته است و داراي هفت دهانه بزرگ آب رو بوده و در بين دهانه هاي بزرگ پايه هاي سنگي، به طور منظّم، هفت دهانه طاق نماي تزئيني قرار گرفته است. در گذشته كاروان هايي كه از عثماني مي آمدند، از اين پل عبور كردند و تا چند سال پيش نيز گذرگاه مردم بوده، ولي در سال هاي اخير در راستاي آن، پلي جديد ساخته شده و راه ارتباطي مردم از روي پل جديد   مي باشد. اين پل به علّت ارزش باستاني بودنش توسّط ميراث فرهنگي استان حفاظت مي گردد. در بعضي منابع تاريخي آمده است كه اين پل به دستور احمد خان دنبلي و در كنار دامنه غضنفر ساخته شده، كه هنوز پا بر جاست و سبب معروف بودن به خاتون كه نامي زنانه است. در افواه عامّه آن را به همسر احمد خان دنبلي منسوب  مي دارند، ولي اين انتساب به دلايلي پذيرفتني نيست، يكي اينكه تعبير خاتون در عصر فرمانروايي دنبلي ها در خوي متداول نبوده و كهنه تر است، ديگر اينكه در قرون گذشته ودر لشكر كشي سلطان يعقوب آق قويونلو در سال 883 ﻫ .ق براي جنگ با برادرش سلطان خليل، اين پل مورد استفاده قرار گرفته است[2]و چنين به نظر مي رسد  پلي كه در اين محل بوده و شايد در طيّ ساليان بعد و در اثر سوانح طبيعي و انساني تخريب شده،  احمد خان آن را تعمير، يا پل جديدي در محلّ پل قديمي ساخته و نام قديمي كه شهرت داشت بر روي آن  مانده است. گذشته از آن واژه ((خاتون))،  واژه كهن تر تركي به معني زن بزرگ منش، و در قديم عنوان تركي و مغولي زنان و دختران خان و خاقان بوده، به معني بانوي عالي نسب و ملكه، و معمولا" در مقابل خاقان به كار برده مي شد. و از دوره سلجوقيان بيشتر رايج شده و پيش از آن در شاهنامه منحصرا" به صورت عنوان خاصيّ دربرابر خاقان آمده است. معروفترين خاتوني كه در آن ادوار در اين نواحي حكومت يافته، دختر طغرل سلجوقي همسراتابك اوزبك بود . پس از حمله مغول، زمانيكه پاي سلطان جلال الدّين خوارزمشاه به تبريز رسيد، وي در مقابل سلطان، ضعف نشان داده و به سوي نخجوان گريخت، خاتون بعد از ديدار سلطان جلال الدّين، به ازدواج وي در آمد و به دستور سلطان در خوي ساكن گرديد. و از طرف شوهر جديد، حكومت و مالكيّت سلماس واروميّه نيز به خاتون داده شد. با اين سابقه گمان مي رود كه پل خاتون باستاني، به دستور وي بر روي رود قطور احداث گرديده، تا وي بتواند به آساني در قلمرو خود رفت وآمد نمايد. 

خانه كبيري : در شهرستان خوي از گذشته هاي دور ساختمان و بناهاي باشكوهي وجود دارد، از جمله يكي در ضلع شمالي كوچه امير در وسط بافت قديمي شهر جاي گرفته و از سه طرف مشرف به كوچه باشد و به نام مالك سابق آن به خانه كبيري( مرحوم حاجي مير اسماعيل كبيري) مشهور است و هم اكنون در اختيار اداره ميراث فرهنگي قرار گرفته است. اين خانه قديمي در شمال و جنوب حياط اش دو دستگاه ساختمان  كهن را جاي داده كه به صورت و فرم دو طبقه با مصالح سنگ لاشه و آجر و خشت خام ساخته شده و در داخل با گچ كاري و نقّاشي و از بيرون با كاه و گل خود نمايي مي كند،  قسمت داخلي ساختمان در طبقه اول كلا"ّ فاقد هر گونه تزئينات بوده و فقط در سالن آن گچ بري هاي خيلي ساده مشاهده مي گردد.  قسمت قابل توجّه ساختمان، سالن طبقه دوّم است كه سقف آن تماما" گچ بري و با  نقّاشي گل و بوته آراسته شده است، پنجره ارسي زيبايي با شيشه هاي رنگارنگ در ابعاد (30/7×60/4) كه توسّط دستان ماهر استاد كاري هنرمند با ظرافت خاصّ گره بندي شده است. اين ساختمان داراي دو درب ورودي مي باشد، كه يكي از ضلع غربي به محوّطه بنا كه كف محوّطه نسبت به كوچه، حدود 80 سانتي متر پايين تر  قرار گرفته است و ديگري از ضلع شمالي به داخل ساختمان مي باشد. حياط فعلي به صورت باغچه است و در قسمت جلو ساختمان، حوض نسبتا" كوچكي با عمق حدود 50 سانتي متر قرار گرفته و در قسمت جنوبي محوّطه، ساختماني است كه به سبب عدم توجّه به حالت مخروبه در آمده، سقف به داخل ريزش كره است. با توجّه به فرم معماري مي توان اظهار داشت كه احداث اين بناء متعلّق به دوره قاجار مي باشد و در وسط  نقّاشي هاي رسم شده در سالن طبقه اوّل تاريخ 1282 ضبط شده است كه بعضي از كارشناسان ميراث فرهنگي را عقيده بر آن است، كه اين تاريخ شمسي است و با احتساب تاريخ فوق،  نقّاشي بنا در دوره مظفر الدّين شاه بوده است، ولي با توجّه به اين كه تاريخ هجري شمسي از سال 1304 شمسي، متداول و رسمي شده، بعيد به نظرمي رسد كه تاريخ فوق شمسي باشد، پس قمري بودنش درست تر به نظر مي آيد. عدّه اي نيز بر اين عقيده اند كه نقّاش اين بنا، كسي است كه كاخ باغچاجوق سردار ماكو را  نقّاشي نموده است، كه به تحقيق بيشتر نياز است. و در افواه وجود دارد كه نقّاش خانه مزبور پدر آقا عكاس (مصورزاده) مرحوم بوده است. در مورد قدمت اين بنا، آقاي كبيري مالك قبلي، اظهار مي دارند كه در زمان زنديّه احداث گرديده است، و از اينكه بعضي از ساختمان هاي موجود درخوي مانند ساختمان مقبره، قدمتش به دوره صفوي مي رسد و به سبب مشابهتي كه در  اين دو بنا وجود دارد، مي شود گفت كه اين بنا نيز متعلّق به دوره صفوي بوده است. از قسمت هاي قابل توجّه آن،گچ بري هاي زيباي سقف هاي طبقه دوّم و نماهايي كه به طاقچه ها داده شده و ديگر كانال رطوبت گير مي باشد، كه متأسّفانه به سبب عدم توجّه تخريب و در حال از بين رفتن مي باشند.

حمام ائل: ائل حامامي، از حمّام هاي قديمي خوي بوده و آن يادگار سال هايي است كه هنوز شهر خوي جمعيّت زيادي نداشته و يك حمّام عمومي براي مردم كافي بوده است. اين حمّام در جنب ميدان قپان(خشكبار) قرار دارد. نگارنده معتقد است، ائل حمّامي با اينكه داراي بخش هاي مردانه و زنانه مي باشد، ولي چون در بافت بازار قديمي و روبروي سه باب كاروانسرا كه به آنها( قوشا كاروانسرا) گفته مي شود، احداث گرديده، براي رفاه مسافران و كاروانياني كه وارد اين شهر باستاني مي شدند، در اين مجموعه ساخته شده و شايد در دوره بعدي، مخصوصا" بعد از حفر كانال سوئز و به آب افتادن كشتي هاي باربري، كه حدّ فاصل شرق و غرب را در نورديد و سال هاي روز بهي و رفاه و ثروت در خوي، پس از گشوده شدن آب راه سوئز در 12 شعبان 1286 ﻫ .ق، با از بين رفتن اهمّيت راه خوي و طرابوزان تمام شد. در حالي كه قبل از آن تاريخ ، بر طبق آمارهاي اقتصادي دولت عثماني روزانه سه هزار شتر حامل كالا از طرابوزان به مقصد ايران حركت مي كردند و اگر اين مقدار نيز از شرق به طرف عثماني حركت نمايند، در واقع شهرخوي،  روزانه پذيراي شش هزار شتر و شايد انسان هايي در اين حدود بود. پس براي رفاه حال مسافرانش حمّام و كاروانسرا، با حجره هاي متعدّد لازم داشت. ائل حامامي در كنار كاروانسراها و در بافت قديمي بازار، يادگار آن زمان است، كه خوي بر طبق پيمان پاسار وفچه در 1130 ﻫ .ق، عروس شهرهاي ايران بود، ولي يك قرن ونيم بعد با گشايش آب راه سوئز در شمار شهرهاي فراموش شده در آمده و مراكز رفاه واستراحت مسافرانش نيز متروك ماند. و بازرگانانش نيز همچو پرندگاني مهاجر به تبريز، تهران ، استانبول، بمبئي مهاجرت كردند. ائل حامامي كه مالكيّت آن، در اختيار سه نفر از خوبي ها از جمله يكي هم خويي هاي مقيم تبريز بود، در حدود سال هاي 1327 ﻫ .ق مرحوم كربلايي مير مرتضي موسوي، مشهور به كربلا ميري، متروكه آن را تحويل گرفته به بازسازي ومرمّت آن پرداخته و به دو بخش زنانه و مردانه تقسيم نموده و حمّام عمومي اش مي كند.      ساختمان ائل حامامي بدون تزئينات است و داراي يك درب كه به گذر قپان باز مي شود. و در حدود 10 پلّه از سطح كوچه، تا رخت كن فاصله دارد. و پس از اينكه توسّط ميراث فرهنگي جزء آثار باستاني اعلام گرديده و از مالكين قبلي و وارثين كربلا ميري خلع يد شده، به كلّي فراموش گرديده و به صورت مخروبه در آمده است. 

دروازه سنگي : دروازه اي باز مانده از حصار قديمي شهرستان خوي، در مشرق خيابان طالقاني و جنوب بازار قديمي خوي قرار دارد كه به نام دروازه سنگي مشهور است. بعضي از تاريخ نگاران و پژوهشگران، اين اثر را به دوران ايلخاني و به زوجه اباقاخان نسبت  مي دهند، ولي بعضي از منابع آن را مربوط به زمان حكومت قاجار مي دانند و بر اين عقيده اند كه با توجّه به سبك معماري ومقايسه آن با آثار باقيمانده دوره قاجار در تبريز و خوي، اين اثر نيز مربوط به آن دوره است. و با عنايت به اينكه آخرين حصار يا بدنه شهر نيز به دستور عباس ميرزا نايب السلطنه ساخته شده بود كه تا سال1320 ﻫ .ش  بر جاي بوده و قسمت هايي از آن نيز تا چند سال پيش در بافت قديمي شهر خود نمايي مي كرد. و اين دروازه نيز در اين مجموعه قرار داشت كه صحّت نظريّه اخير را تأييد  مي نمايد. نماي خارجي ضلع شمالي دروازه، كه در راستاي بازار قديمي خوي قرار دارد با آجر ساخته شده، ولي رو كار نماي ضلع شمالي بنا، از سنگ هاي سفيد و سياه رنگ كه به صورت تركيبات موزون و هماهنگ مي باشد، نما سازي شده و در طرفين هلال سر دروازه، نقش دو شير حجّاري شده است. دروازه سنگي خوي شاهد بسياري از وقايع تاريخي بوده و هنوز آثار گلوله هاي شليك شده توسّط مهاجمان ارمني و عثماني ها  در آن مشاهده مي گردد. كنت دو گوبينو، از دروازه سنگي خوي در نوشته هاي خود نام برده، مي نويسد: ((خوي شهر دلپذيري است، دروازه زيبايش به شيوه بناهاي قاهره، از مرمر سياه و سفيد ساخته شده است ومن نظير آن را در هيچ جاي ديگر ايران نديده ام، اين دروازه بلافاصله به بازار باز مي شود))   پيدا كردن وجه تشابه ميان شيوه معماري دروازه خوي و بناهاي قاهره از سوي نويسنده اي دقيق و باريك بين، مانند كنت دوگوبينو، قابل تأمل است.      بي جهت نيست كه حاج سيّاح بعد از تعريف فراوان از شهر سلطان آباد( اراك) و ذكر مصرع ((نمود يوسف ثاني بناي جديد))، در تاريخ بناي آن، وقتي به خوي مي رسد، هم آواز با اغلب سيّاحان در كتاب خود، مي نويسد:     شهر خوي، شهر ممتازي است در ايران كه قلعه و خيابان و بازار و دروازه شطرنجي و متقابل ساخته شده و سپهدار( يوسف خان گرجي) عراق( اراك) را شبيه خوي بنا كرده، لكن خوي با صفاتر و دلگشا تر است، كاروانسراها و بازار مستقيم و ارك حكومتي خوب و پستخانه و تلگرافخانه دارد، اهالي، مردمان با ذوق و اهل عيش هستند.   قبل از توسعه و گسترش شهر، مردم از طريق اين دروازه با شهرهاي سلماس و اروميّه و از طريق توپ يولي و تسوج با تبريز، در ارتباط بودند. و در سال هاي اخير به سبب پر شدن خندق جنب دروازه، قسمت بيشتري از پايه هاي آن مدفون شده است.

منار و مقبره شمس تبريزي : در سه كيلو متري از مركز شهر، در بين خانه هاي مردم  در كوچهاي به نام شمس تبريزي، در محله  امامزاده، برجي از شاخ هاي قوچ به بلندي تقريبي 14 الي 15 متر قرار گرفته و طي ساليان متمادي ناظر بسياري از وقايع و سوانح طبيعي و انساني در اين شهر بوده است. اسناد و مدارك مختلف، اين بنا را به اشخاص متعدّدي نسبت مي دهند. ولي در روايات عامّه و سفر نامه ونيزيان، آنرا به شاه اسماعيل اوّل صفوي نسبت مي دهند كه بعد از شكار يك روزه اش دستور داد، كلّه قوچ هاي وحشي را در آن به كار بردند و از همان كلّه ها و آجر مناري ساختند. در اسناد و مدارك موجود در گذشته سه منار بوده و تصوير سه منار در كتاب (( بيان منازل سفرعراقين)) كه توسّط همراه سلطان سليمان امپراتور عثماني كه خود، در سفر خوي، به زيارت آرامگاه شمس تبريزي رفته، كشيده شده كه مسير لشكر كشي وي را نشان مي دهد. و بازير نويس تاريخ  942 ﻫ.ق، در آن  كتاب آمده است. سال هاي بعد، يكي از منارها خراب شده، ولي سيّاحان دوره قاجار و جهانگير ميرزا (متوفّي1287ﻫ .ق) كه مطالبي در مورد خوي دارد و در ترجمه كتاب آثار البلاد و اخبار العباد قزويني، توسّط وي آمده، از دو منار صحبت مي كند، بنا به نقل معتمدين و پيرمردان محل، در حدود 120سال پيش، يكي از منارها تخريب شده و هم اكنون فقط يكي از آنها باقيمانده است. و به سبب وجود آرامگاه شمس تبريزي، عارف جهانگرد مشهور و مراد و مرشد مولوي، صاحب مثنوي معنوي، در ضلع شمالي منار، به نام وي مشهور شده است.  اولياء چلبي كه در دوره سلطنت شاه عبّاس دوّم در سال 1075 ﻫ .ق به آذربايجان سفركرده،  مي نويسد: ((قبر شمس تبريزي، كه در خارج شهر خوي است،را زيارت كرديم))، متأسّفانه در طيّ قرون متمادي بر اثر سوانح طبيعي كه خوي در كمر بند زلزله قرار دارد و سيل هاي مهيبي كه از دامنه كوه هاي اورين به اين شهر سرازير مي شد. آرامگاه از بين رفته و به سبب گرفتاري و مشكلاتي كه مردم داشتند، نتوانستند به باز سازي آن  بپردازند. باز مانده از ديواري در ضلع شمالي  منار، نشانگر اين است كه به مجموعه اي متّصل بوده است. و در جوار منار سنگ قبري سياه رنگ وجود دارد، كه بر روي آن، اين مشخّصات حكّاكي شده است:( بري ابن شاهسوار طارمي)،  با توجّه به اسناد و منابع تاريخي، شمس تبريزي مدّتي را در طارم و زنجان و در حلقه درس ركن الدّين سجاسي زنجاني بوده است، به احتمال زياد بري ابن شاهسوار طارمي، از ارادتمندان شمس تبريزي بوده ودر حلقه درس استادش دست ارادت به وي  داده و همراه با او و يا بعد ها به خاطر شمس تبريز به خوي آمده و بعد از فوت در جوار آرامگاه مرادش شمس تبريزي به خاك سپرده شده است. منار شمس تبريزي از بناهاي منحصر به فرد منطقه است و تا سال ها پيش جهانگردان و گردشگران زيادي را به سوي خود مي كشيد، ولي مدتهابه سبب محصور بودن، در بين خانه هاي مردم، بدون توجّه مانده بود كه به بركت توجه دولت محترمبه اصل مقبره شمس دوره طلايي خود را پيش رو دارد. ساختمان منار، برج استوانه اي شكل مي باشد و به سبب عدم شناسائي و بررسيهاي بايسته،تا كنون هيچگونه نشان و اثري از وجود بقاباي ساختماني كه به احتمال قوي اين اثر در  ارتباط  با آنها ( مقبره شمس تبريزي يا كاخ شاه اسماعيل اوّل) ساخته شده به دست نيامده بود ليكن در كاوش هاي باستاني اخير خوشبختانه اين آثار بدست آمد. منار به صورت مجوّف بوده و پلّكان مارپيچي از ورودي منار، كه در قسمت پايين آن قرار دارد و به انتهاي منار به قسمت مؤذّن، كه روي به طرف قبله دارد، منتهي مي شود. پي حدود 50 سانتي متر، از بناي قسمت تحتاني، با سنگ ساخته شده است، البتّه با در نظر گرفتن اينكه مقداري از پي آن توسّط رسوبات سيل و غيره زير خاك مانده است. از اين قسمت به بعد تمام منار از آجر مي باشد، كه در وسط آجرها كلّه هاي قوچ كار گذاشته شده و از نظر فرم به سه قسمت تقسيم شده قسمت زيرين و انتهاي آن كه كوچكتر از بخش مياني مي باشد. خالي، ولي قسمت مياني را با شاخ قوچ وحشي(مارال)، آرايش داده اند كه فلسفه وجود منار نيز، وجود اين تزئينات مي باشد، كه به عنوان ياد بود ساخته شده است، به قولي هدف از آن به احتمال زياد نمايش قدرت پادشاه بوده كه در يك روز توانسته به قدري قوچ وحشي شكار كند كه از شاخ آنها، سطح خارجي منار را تزئين نمايد. از خصوصيّات ويژﺓ اين بناء، نصب شاخ هاي قوچ وحشي بر روي بدنه خارجي منار مي باشد كه همراه با جمجمه حيوان،  به عنوان تزئين در منار نصب شده است و در آجر كاري و فرم آن  هيچ گونه تزيئنات به كار نرفته است. خوشبختانه در اين سال ها قرار است، به  همّت  والاي مقام هاي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ومديريّت كلّ محترم اداره مزبور و فرمانداري محترم شهرستان خوي ونماينده مردم خوي در مجلس شوراي اسلامي، مؤسسه فرهنگي عظيمي، در اين منطقه به نام عارف متصوّف، شمس تبريزي احداث گردد.

 موزه خوي : در قسمت جنوبي و مدخل حياط كتابخانه عمومي شهرستان خوي، در كوچه نورالله خان، ساختماني يك طبقه قرار دارد كه تابلوي موزه خوي با سال تأسيس 1348 ﻫ .ش در بالاي درب ورودي آن ديده مي شود. اين ساختمان موزه خوي مي باشد، كه در آبان ماه سال مذكور تأسيس گرديده، اينجا موزه اي است مختلط، كه در آن اشياء تاريخي و هنري و مردم شناسي، در معرض تماشاي مردم گذاشته شده است.در تاريخ افتتاح آن بخشي از اشياء، از طرف موزه ايران باستان تهران (موزه مادر)، به اينجا داده شد و بخشي ديگر تحت عنوان مكشوف از مرز بازرگان كه در زير نويس ها نام داده شده و هنگام عبور قاچاق از مرز ضبط شده اند. و تعداد اندكي از مخزن گنجينه اروميّه به اين موزه منتقل شده و بخش مردم شناسي را تشكيل مي دهد. با اينكه ساختمان موزه حقير مي نمايد، ولي اشياء منحصر به فردي در آن وجود دارد. از جمله كتيبه سنگي اي است كه فرمان شاه طهماسب صفوي مبني بر بخشودگي و تخفيف ماليات مي باشد و نام خوي در آن آمده است، و چند قلم اهدائي نيز توسّط اشخاص خيّر در بخش مردم شناسي قرار گرفته، كه از آنها مي توان به چند جلد كتاب خطّي نفيس اهدائي حجّت الاسلام والمسلمين حاج شيخ حسن بصيري اشاره كرد. اشياء موزه خوي طبق نظر كارشناسان باستاني و اهل فن بسيار غني بوده و در حدّي است كه مي توان روي آنها مطالعه كرد.

مسجد داش آغليان : اين مسجد از مساجد كهن و منحصر به فرد و مشهور شهرستان خوي است كه در كوچه امين ديوان و در امتداد كوچه تلگراف قرار دارد و از مساجد آباد و داير اين شهر به شمار مي رود. ساختمان مسجد در حدود چهار صد متر مربّع است كه سقف آن چوب پوش بوده و ستوني در اين مسجد به كار نرفته و بدون ستون بودن سقف به اين مساحت تقريبا" وسيع آن را منحصر به فرد نموده است،  بامي شيرواني، سقف آن را مي پوشاند، در شمال مسجد، به سوي حياط،  ايواني با چهار ستون چوبي قرار دارد، كه سر ستون ها كنده كاري شده است، ستون ها، ايوان ورواق مسجد را  به سه قسمت تقسيم نموده كه در وسط سرستون هاي ايوان، در دو سمت ابيات زير مشاهده مي گردد. 

طرفه رواقيست به فضل كريم           سايه فكن  بر سر عرش عظيم 

 گريه  سنگش به حسين شهيد           آيت  قربست  به عدل  حكيم 

در وسط ستون ها اين جملاّت مشاهده مي شود.((از بركات حضرت مستطاب اجل مولانا الحاج شيخ عبدالوهاب النمازي دامه بركاته)). كه در قسمت وسطي ايوان،  تاريخي ديده مي شود كه شايد تاريخ بنا و يا تعمير و بازسازي بعدي مسجد است. در ساختمان مسجد غير از چوب، از سنگ و آجر استفاده شده، كه بعد از پي ها آجرها با ملاط آهك و شن،  رويهم  چيده  شده اند، در ساختمان مسجد مشاهده نمي شود، مگرگچ بري ساده اي كه در سر ديواره ها با خطوط موازي به اندازه تقريبي پنجاه سانتي متر وجود دارد. ودر هلال در و پنجره بزرگ مسجد به سمت حياط كاشي كاري زيبائي با آيات قرآن مشاهده مي شود. درب اصلي مسجد به حياط كه در قسمت شمال قرار دارد باز مي شود. حياط داراي دو درب مي باشد، دربي تقريبا" بزرگ كه به كوچه امين ديوان و در امتداد كوچه تلگراف باز مي شود. معمار ساختمان مسجد، كليّه ذوق و هنر خود را در طاق نما و تزئين با آجر ها در پايه ها و هلال درب به كار برده و در بالاي اين درب، لوحه اي تقريبا" در 60×90  سانتي متر مشاهده مي شود،  با نوشته هايي در چهار ستون، كه به سبب زدگي سنگ، خوانده نمي شود و در بي به بن بست داش آغليان كه درسمت شمالي مسجد وجود دارد، باز مي شود. در مورد بناي اوليّه و نام اين مسجد، آقاي حاج اسمعيل واعظي،يكي از هيات امناي آنجا، چنين  مي گويد: طبق اظهار نظر ريش سفيدان آن زمان، گويا محل مسجد، حياط مسكوني سيّدي بوده، وي در شب عاشوراي يكي از سال ها، در خواب چند نفر خانم سياهپوش را در حياط  و دور سنگ مي بيند كه در حال عزاداري هستند، از خواب مي پرد به سوي حياط كشيده مي شود، سنگ را مشاهده مي كند كه قطرات اشكش سر ازير است، فرداي آن شب خوابش را با عالمي در ميان مي گذارد، وي اظهار مي دارد كه خواب تو رؤيائي صادقه است، سپس با موافقت سيّد، منزل وي مبدّل به يك زاويه براي مسجد، جهت زمستان و يك ايوان، جهت تابستان مي شود، و سنگ مزبور را به سبب گريه اش در روز عاشورا كه بعضي از ريش سفيدان نيز، گريه كردن آن را حكايت    مي كنند، در مسجد مي گذارند و اسم مسجد نيز، داش آغليان مي شود و در رواق و ايوان مسجد دو بيت شعر در اين مورد نوشته شده كه در بالا ذكر گرديد. بناي اوليّه مسجد، با نظارت حاج شيخ عبدالوهّاب نمازي(متوفّي1358ﻫ .ق) ساخته شد، منزل ايشان در كوچه مقبره بود و در مسجد شيخ،  نماز مي گذارد، وي مسير طولاني مابين كوچه مقبره و مسجد داش آغليان را نيز براي اقامه نماز جماعت، در آن مسجد، طيّ مي كرد، بعد از ايشان امامت جماعت مسجد مزبور را حاج شيخ خليل واعظي(متوفّي 1380 ﻫ .ق ) عهده دار مي شوند، البتّه با پيشنهاد و موافقت مرحوم حاج شيخ عبدالوهاب نمازي، حتّي وي در پشت سر حاج     شيخ واعظي، به نماز ايستاده و به وي اقتدا مي كنند تا مردم به سبب جوان بودنش، از اين امر اكراه نكنند و به اين ترتيب، نقيصه جوان بودن امام جماعت، كه آن وقت ها مردم كمتر به امام جماعت جوان اقتدا مي كردند، بر طرف مي شود. ساختمان جديد مسجد، تقريبا" در حدود چهل سال پيش، به راهنمايي مرحوم حاج شيخ صادق فراحي و به كمك و  همّت  مردم متديّن ساخته شده، كه آقاي حاج اسماعيل واعظي در اين امر خير، نقش عمده اي داشتند، غير از مردم خوي، خوئي هاي مقيم تبريز نيز در ساختمان  مسجد، كمك فراواني كردند. از جمله آقاي خوئي ها، مالك كارخانه كبريت سازي، تيرهاي چوبي مسجد را دادند و بعد از اتمام ساختمان مسجد، سنگ مزبور را در محوّطه و محفظه اي قرار دادند، كه هم اكنون مردم آن را زيارت مي كنند و نذر مي دهند.   

كارونسراي خان: از بناهاي كهن شهرستان خوي كه در درون شهر و  در مجموعه بازار قديمي خوي قرار دارد، كاروانسراي خان است، كه هم اكنون حجره هاي آن مورد استفاده بازاريان مي باشد. مشهور است، بعد از اينكه به دستور احمد خان دنبلي، بازار گسترده خوي به طرح بازار وكيل شيراز ساخته شد، كاروانسراي بزرگي پيوسته به آن بنا گرديد، كه امروز به نام وي، كاروانسراي خان ناميده مي شود، و اين سراي زيبا و وسيع مخصوص بازرگانان بود. كاروانسراي خان در ضلع غربي بازار قديمي و مشرف بر خيابان طالقاني است،  دريكي از درهاي ورودي آن كه به سوي بازار مي شود، از سنگ هاي به كار رفته در دروازه سنگي  استفاده شده است، اين كاروانسرا به فرم چهار ايواني ساخته شده بود، كه فقط دو ايوان آن در شمال و شرق باقي مانده است، كه داراي تزئيناتي مشبّك و بسيار زيبا از آجرهاي قرمز رنگ و در داخل طاق ها نيز تزئينات آجر كاري به شكل ستاره ديده مي شود. ادوارد براون، از اينجا به عنوان كاروانسرايي بزرگ و روشن ياد مي كند، كه در موقع اقامت خود در خوي، در اين محل مقيم بوده است. حوضي نسبتا" بزرگ از سنگ، در وسط كاروانسراي خان زيبائي و جذابيّت بيشتري به اين مكان قديمي داده است. كاروانسراي ميرزا هاشم: در مجموعه بازار قديمي خوي و به فاصله اندكي از كاروانسراي خان، كاروانسرايي كهن  قرار گرفته، كه به نام كاروانسراي ميرزا هاشم ناميده مي شود. درب ورودي اصلي آن، از بازار بوده و درب ديگري از تيمچه ميرزاهاشم سومين درب نيز، مشرف به پاركينگ اختصاصي است، كه در سمت غربي اين اثر باستاني،  واقع شده است. اين كاروانسرا منسوب است به ميرهاشم، پدربزرگ آيت الله هاشمي خويي، صاحب ترجمه نهج البلاغه، كه آن را در ده جلد به نام منهاج البراعه، ترجمه نموده كه جلد اوّل آن در حيات  خود وي چاپ و نشر شده بود. ميرهاشم، از بازرگانان معتبر و معمّم  شهرخوي بود، حياط كاروانسرا تقريباً هشت ضلعي و داراي چهار ايوان بوده كه هم اكنون سه ايوان باقي مانده و داراي آجر چيني بسيار زيبا مي باشد. چارلز استوارت، همراه سفير انگليس، كه در سال 1251 هجري قمري (اوّلين سال سلطنت محمّد شاه قاجار)، از خوي گذشته، مي نويسد: هنوز در اين دوره  از رونق تجارت خوي كاسته نشده بود و بازارهاي آن كه در سراسر ايران، همانندي جز بازار وكيل شيراز نداشت، براي كالاهاي گوناگون به ويژه ظرف هاي مسی  و جوراب هاي پشمي اش معروف بود. او فعاليت سوداگران را مي ستايد و ضمن تماشاي بازارهاي خوي،  از كاروانسرايي (واقع در سمت راست كوچه نمدمال ها)، ياد مي كند كه در ميان حياط هشت گوش آن فواره و آبفشان زيبايي قرار داشته است. استيوارت، فعاليّت سوداگران را مي ستايد، ديدن بعضي از اين  بازرگانان سالخورده كه چهار زانو در جلودكّان هاي خود، برچهار پايه اي نشسته، عينك بربيني نهاده و به كتاب هاي قطوري چشم دوخته بودند، براي چارلز استوارت، منظره جالبي بوده است. در ميان گروه بازرگانان خوي، وي حتّي از يك سوداگر اهل ((ژن)) به نام گاريبالدي، ياد مي كند كه در يكي از حجره هاي كاروانسراي نامبرده زندگي مي كرده است و روزي ناهار را با اعضاي ميسيون انگليسي صرف مي كند. اين كاروانسرا، احتمالاً توسّط ميرهاشم (ميرزاهاشم) در اوايل سلطنت قاجار ساخته شده بود.

 امامزادة سيّد بهلول : در  سه  كيلو متري  شهر خوي، در منطقه اي به نام  محلّه امامزاده،  سيّد بزرگواري از خاندان عصمت و طهارت آرميده است، كه انفاس قدسي اش سبب آباداني آن منطقه وجوار رحمتش زيارتگاه عاشقان خاندان ولايت است. نام مبارك وي، سيّد بهلول و از نوادگان حضرت امام علي النّقي(ع) مي باشد مرقد شريفش در جنب خيابان شهيد كوچري قرار گرفته و در تمامي روزهاي هفته به ويژه  روزهاي پنجشنبه و جمعه، پناهگاه دردمندان  و زيارتگاه شيفتگان مي باشد، كه زايران فراواني را از خود شهر و حومه و شهرستان هاي پيرامون، همه روزه در آغوش گرم خود مي پذيرد, اين زيارتگاه به ميمنت قدوم مبارك سيّد بهلول به امامزاده و محلّه مزبور نيز به همين مناسبت به محلّه امامزاده شهرت يافته است. در سنگ مرمري كه روي مزار شريف قرار گرفته است، اين عبارت حكّ شده است: ((يا مونس الوحيد هذا المرقد المرحوم السعيد بهلول طيب ا… مثواه في… )) كه با كمال تأسّف مطالب و تاريخ روي سنگ از بين رفته و خوانده نمي شود, در فروردين ماه 1376 ﻫ .ش از جوار مرقد سنگ مزاري از جنس مرمر با رنگ متمايل به كرمي از زير خاك پيدا شد كه روي آن سنگ مزار اين عبارت حكّاكي شده بود((المرحوم المغفور سلاسه السادات العظام, آقا مير جلال ابن آقام علي النّقي ابن سيّد محمّد ابن سيّد علي, سنه 327)) هم اكنون سنگ مزبور در امامزاده  موجود است و انتظار مي رود، پژوهشگران و محقّقان آثار باستاني و انساب شناسان ماهيّت  راستين اين سيّد بزرگوار را مشخّص كنند. امامزادة سيّد بهلول گذشته از تزئينات داخلي و كاشي كاري و آئينه كاري هاي متعدّد داراي گلدسته زيبايي با دو منار بزرگ و دو منار كوچك  مي باشد و اخيرا" نيزبه  همّت  يكي از اهالي خيّر شهرستان خوي درب هاي زيبايي با طلاكاري هاي زيبا و منبّت كاري ماهرانه كه آراسته به آيات قرآن كريم مي باشد در آرامگاه سيّد بهلول نصب گرديده است. و طيّ ساليان متمادي چندين بار ساختمان امامزادة مرمّت و بازسازي شده است و در سال هاي بعد از انقلاب اسلامي با  همّت هيأت امناي امامزادة و با كمك مردم خيّر شهرستان خوي، ساختماني مجهّز به صحن و شبستان و حسينيّه ساخته شد و جهت زيارت راحت زايران، صحن به دو قسمت زنانه و مردانه تقسيم شده است. در مورد هجرت اولاد ائمّه عليهم السّلام به اين مناطق حجّت الاسلام و المسلمين  محلّاتي در تاريخ سامرّا مي نويسد: (( چند نفر از اولاد امام علي النّقي(ع) از ترس دشمنان- شان به شهرهاي خوي, سلماس و نهاوند  مهاجرت كردند و در آن بلاد به قتل رسيدند.))

 آرامگاه آخوند ملاّ زين العابدين (شيخ نوائي) : در ابتداي شهانق و بلوار جديد الاحداث نوائي، مقبره و بارگاهي وجود دارد، كه مربوط است به آخوند ملاّ زين العابدين نوايي( متوفّاي 1259 ﻫ .ق)، چون در حدود 17 تن از علماي مشهورخوي نيز در آنجا به خاك سپرده شده اند و بدين سبب مزار وي مقبره علماي خوي گرديده است، كه چند سال پيش به اهتمام و توليت مرحوم حاج شيخ جليل هنرور،  مقبره  و بارگاهي مناسب  برآن  احداث گرديده كه زيارتگاه عموم مردم است. آخوند ملاّ زين العابدين، از قريه نوائي، عالمي فقيه، فاضل و متّقي بوده، در حياتش مورد احترام قاطبه مردم بوده است و كرامات زيادي از وي مشاهده شده بود و بدين سبب بعد از فوتش جنازه اش را در قبرستان ((قوچلو)) دفن نموده و قبه و بارگاهي به آرمگاهش ساختند و زيارتگاه مردم گرديد.  در جوار آرامگاه آخوند ملاّ زين العابدين در حدود 17 نفر از عالمان ديني به نام شهرستان خوي نيز آرميده اند. 

 آرامگاه آقا مير هادي : در گوشه شمال شرقي امامزادة سيّد بهلول، آرامگاهي كوچك، ولي مجلّل با ساختماني آئينه كاري شده و از آجر سه سانتي با دو منار و گنبدي نقلي و خيلي زيبا مشاهده مي شود كه مربوط است به سيّد جليل القدر آقا مير هادي، كه زيارتگاه عامّه مردم مي باشد.وي، از سادات مجرّب معاصر بوده، كه بعد از فوت جنازه اش را در كنار امامزادة سيّد بهلول دفن نمودند و به سبب كراماتي كه در حياتش مردم از وي مشاهده كرده بودند مرقد و آرامگاهش را زيارتگاه خود نمودند. و ساختمان جديد به  همّت  والاي هيأت امناي امامزادة سيّد بهلول ساخته شده و اخيرا" از سوي فردي خيّر از مردم خوي در بي مطلاّ و كنده كاري شده و آراسته  به آيات كريمه قرآن مجيد، در ورودي آرامگاه آقا مير هادي نصب گرديده است.

 مقبره آقا مير يعقوب : مقبره آقا مير يعقوب، در خيابان طالقاني و نبش كوچه مقبره قرار دارد و مزار صاحب مقبره، آقا مير يعقوب مي باشد،  وي از شاگردان سيّد مهدي بحرالعلوم، در نجف الاشرف بوده، قصد مي كند، بعد از اتمام تحصيلات در نجف الاشرف بماند، ولي استادش وي را به مراجعت به خوي امر مي نمايد، پس از بازگشت مشغول قضاوت گشته و تحوّلي در اين زمينه در خوي به وجود مي آورد.آقا سيّد يعقوب در سال 1354 ﻫ . ق وفات نمود، ارادتمندانش خواستند كه جنازه وي را به نجف الاشرف منتقل نمايند، ولي مرحوم علي اصغر خويي، عالم برجسته شهر، مانع شده و مي گويد : ((در حال حيات مرجع ما بود، بايد در حال ممات هم مزار ما باشد.)) در حال حيات كرامات بسياري از او مشاهده گشته بود، گذشته از اين چون در تمامي رويدادها، چه در يورش كردها، چه در يورش ارامنه، در كنار مردم بود، بدين سبب همه احترامش را داشتند. لذا وي را در منزل مسكوني خود،  در كوچه ((آلدات بيگ)) دفن مي نمايند و گنبد و بارگاهي بر روي آن مي سازند كه تا به امروز مورد احترام مردم خوي و حوالي مي باشد و همه روزه براي كسب فيض از دور و نزديك به مزارش مي شتابند و به جهت بر آورده شدن حوايجشان براي سيّد، احسان و قرباني مي كنند. گنبد و بارگاهي كه بر سر قبرش ساختند و به تدريج صحن و حجرات رواق و ضريحي بر آن افزودند، كه مقبره ناميده مي شود. از يك طرف زيارتگاه توده هاي مردم است و كرامت هايي هم در آن مشاهده شده و در ساليان پيش  نيز به سبب محترم بودن، محلّي بود به نام بست. و از آن پس كوچه ((آلدات بيگ)) به احترام ايشان، به نام كوچه مقبره ناميده شد. ساختمان مقبره داراي حياط و اتاق هايي است، كه خود مقبره نيز بعد از راهر و به چهار قسمت تقسيم مي شود، در يك قسمت زايرين اسكان مي گيرند و سمت شمالي مقبره مسجد است كه توسّط يك پنجره زيباي ارسي با شيشه هاي رنگي از مقبره جدا مي شود. در ساليان اخير، چند نفر ديگر از اين خاندان بعد از فوت در جوار مزار آقا سيّد يعقوب به خاك سپرده شده از جمله، مير يعقوب دوّم و مرحوم آيت الله علوي مي باشند. از تزئينات مقبره مي توان به آئينه كاري دور گنبد بالاي ضريح اشاره كرد، كه به شكل زيبايي آئينه هاي كوچك در بغل هم قرار گرفته اند و داراي يك منارو گنبدي با روپوش فلزّي مي باشد. ساختمان قبلي مقبره را كه منزل آقا مير يعقوب بود، از نظر قدمت به دوره صفوي احتمال مي دهند.

بقعه  ذهبيّه :  بقعه  ذهبيّه، در كوي كامران، حدود پانصد متري جنوب غربي ميدان بسيج، در نبش كوچه اي واقع شده است، كه قبلا" محل گرد همايي و نشست پيروان طريقت  ذهبيّه بوده است. طريقه  ذهبيّه در عهد ناصر الدّين شاه، توسّط شيخ عبد الكريم زنجاني متخلّص به اعجوبه، منتشر گرديد و تعداد زيادي از سران و صاحب منصبان شهرهاي خوي، ماكووسلماس، اروميّه، مريد وي شدند و از جمله مريدان وي پرويز خان سلماسي ملّقب به صفير العارفين پسر فرج الله خان برادر ابراهيم خان سر تيپ و پسر حاجي اسماعيل لك از بزرگان ايل لك، از قريّه صدقيان سلماس بوده و بدين سبب به صدقياني نيز شهرت داشته است، وي ابتداء در مدرسه شفيعيّه خوي تحصيل علوم ديني نموده، بعد به وسيله ميرزا عبد الكريم رايض الدين اعجوبه زنجاني، طريقه عرفان را براي درك حقيقت اختيار كرد و بعد ها سمت جانشيني وي را عهده دار شد و اواخر عمر پرويز خان، مصادف با يورش هاي  اسماعيل آقا سميتقو وارمني ها، وكشت و كشتار مسلمانان، توسّط آنها گرديد، و وي در خوي اقامت گزيد و هم در اين شهر وفات يافت. جسد وي را بنا به وصيّتش در بقعه  ذهبيّه كه قبل از وي ميرزا عبدالكريم زنجاني در آن مدفون شده بود،  دفن نمودند، اين مكان قبلا" مدفن يكي از اولياي الهي مورد احترام و زيارت مردم بود. بعد از دفن جنازه پرويز خان سلماسي در بقعه مزبور، پسرش و دو نوه وي و يكي از مريد انش نيز در بقعه مزبور دفن شدند، كه نهايتا" شش نفر از اقطاب و پيروان  ذهبيّه در آن  مدفون اند و براي همه شان يك ضريح بزرگ ساخته شده است. به خاك سپرده شدگان در آن مكان به ترتيب عبارتند از: 1- عبد الكريم رايض الدين، اعجوبه زنجاني ( متوفّي 1299   .ق) 2- پرويز خان سلماسي، صفيرالعارفين ( متوفّي 1336 ﻫ.ق) 3 - محمّد علي خان پسيان، ملّقب به كاشف الاسرار، رئيس ذهبيّه تبريز( متوفّي   1305 ﻫ.ق.) 4-  خسرو خان، فرزند پرويز خان 5- شريف الدين خان، فرزند خسرو خان ۶- شمس الدين پرويز، فرزند خسرو خان( متوفّي 1400 ﻫ .ق) مؤلّف كتاب  تذكرﺓ اولياء  

 حياط بقعه:، در جوار شمالي كوچه كامران واقع و درب بزرگ چوبي دارد، خود بقعه نيز در سمت غرب حياط قرار گرفته و در افواه عامّه به (ذهبي مسجدي) معروف است. ساختمان بقعه داراي دو درب اصلي مي باشد، دربي چهار لنگه آهني به حياط ساختمان باز مي شود، و درب چوبي كهن به راهروي سر پوشيده باز شده و پس از راهرو به صحن اصلي بقعه، كه قبر 6 نفر از اقطاب  ذهبيّه در آن مدفونند، منتهي  مي شود. از شكل ظاهري و مصالحي كه در ساختمان آن به كار رفته نشان مي دهد كه اين ساختمان از بناهاي قبل از دوره قاجار مي باشد، بنا فاقد هر گونه تزئينات بوده و فقط تاقچه هايي با گچ كاري ساده در ديوار هايش قرار گرفته كه عكس بزرگان  ذهبيّه در آن ها جاي گرفته است، در ديوار بيروني به سمت كوچه در حدود يك متر پايين تر از سقف با پس و پيش كردن يكي دو رديف آجر به آن شكل داده اند. و سر در، درب اصلي كه وارد ساختمان مي شود. لوحه اي از سنگ مرمر كرمي رنگ قرار گرفته كه اين مطالب در آن مشاهده مي گردد. ((مقبره حضرت رايض الدين اعجوبه و حضرت خان پرويز صفير العارفين و رؤساي وقت سلسله جليله  ذهبيّه آذربايجان و ساير اولياء الله)) ساختمان بقعه، در دو طبقه احداث گرديده، در طبقه پايين قبر هاي سلسله  ذهبيّه و با محوّطه اي در كنارآن كه محل عبادت مي باشد، قرار دارد و طبقه دوّم يك زماني كتابخانه ومحلّ اقطاب ذهبيّه بوده است كه سقفي شيرواني گنبدي شكل آن را پوشانده است.

بقعه پير ولي (پورياي ولي): به تحقيق حجّت الاسلام و المسلمين علي صدرائي، فرزند دانشمند خوي، بر طبق اسناد و مدارك باستاني مختلف، اين عارف بزرگ و پهلوان نامدار ،  از مردم خوي بوده است.  مزار اين  عارف ايراني در ميدان قاضي(اوّل محلّه قاضي) قرار دارد، و رو به ويراني است، انتظار مي رود مسئولين محترم ومردم خيّر ومؤمن نسبت به بازسازي ومرمّت مزار اين عارف بزرگ بپردازند.

گردآوری : رحیم نوشاد